آسمان ابری شد و ، باز من تنها شدم !
کوچه ها خالی شدند ، عابر شب ها شدم !
دل به ما نسپرده بود ، خوش خوشک باریده بود !
آسمان چشم من ، آه! بی پروا شدم !
در خیال باطل ام ، خلوت بانوی عشق !
آه ! رفتی از برم ! مرغ بی آوا شدم !
در تنفس های باد ، عطر گیسوی تو باد !
لحظه ای لبخند تلخ ! شاعر رسوا شدم !
می شتابد بر تنم ، بارش باران غم !
می روم آهسته تر ، مرد بی معنا شدم !
ح ب
توهم
25
شهریور
1394